کفش آهنی


من دیگه خسته شدم بس که چشام خیسِ و نَم
خوب ببینم و بفهمم و بازم چیزی نگم...

من دیگه بریدم از بس که شکستم از خودی
توی آینه خیره شم بگم به چشمام چی شدی

خستم از حرفای خوب و بی سر و ته ، بی ثمر
حسرت یه عمر رفته عقده های تازه تر

متنفرم از آدمای بی مغز و شلوغ
از کتابای با اسمای قشنگ متن دروغ

دیگه نوبت توئه خسته شی دنیا ؛ بشکنی
این بار ایستادم تا آخرش با کفش آهنی

بات می جنگم که نگی ترسیده بود پیاده شد
بس که پشت پا زدی گذشتن از تو ساده شد

همه از عشق میگن و باز آبروشو میبرن
عقل کل نشون میدن از خودشون بی خبرن

مد شده حرفای پوچ و گنده و بی سر و دست
بگو تا کی این نمایشو باید دید و نشست

وقتی حتی نمیخوای بازی کنی بازیت میدن
حتی میخوای خودتم که باشی نمیذارن

همه میخوان اونی باشی که خیالشون میخواد
من دیگه داره از این بازی سیرک بدم میاد


دیگه نوبت توئه خسته شی دنیا ؛ بشکنی
این بار ایستادم تا آخرش با کفش آهنی

بات می جنگم که نگی ترسیده بود پیاده شد
بس که پشت پا زدی گذشتن از تو ساده شد

هر چقدر راه اومدیم زانو زدیم بازم بسه
هر چقدر خُرد شدیمو دم نزدیم بازم بسه

عاشق و عارف و درویش و من و ما و خدا
روبروت وایمیسیم و با هم میخونیم هم صدا

دیگه نوبت توئه خسته شی دنیا ؛ بشکنی
این بار ایستادم تا آخرش با کفش آهنی

بات می جنگم که نگی ترسیده بود پیاده شد
بس که پشت پا زدی گذشتن از تو ساده شد

آهنگ کفش آهنی رضا صادقی
نظرات 9 + ارسال نظر
مصطفی شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:48 ب.ظ http://sticky-notes.blogsky.com/

سلام، می تونم نظرتونو در رابطه با وبلاگم بدونم؟

سروش زندگی یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:58 ق.ظ http://www.blogsky.com/soroshezendegi

شعر عالی حس عالی بهمون داد عکس انتخابی هم با دقت بود خیلی عالی بود احساس قشنگی داشتیم ممنون

خوبه که مورد پسندت واقع شد

دل نوشته( سمانه) یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:15 ق.ظ http://fun-thing.blogsky.com

سلام گل بارون

این شعرشو خیلی دوس دارم....

خوشحالم خوشت اومده ممنون ازحضورهمیشگیت در چشمه

سرباز یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:22 ب.ظ http://mylifedays.blogsky.com

منم میخوام قوی باشم...

هستى مگه نمیدونى؟

حسین بابا یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:17 ب.ظ

مانان سلام
چیه سرت درد می کنه
عسک خودته پس چرا اینطوریه
یه شیری بنویس منم بفمم

30ساله3ساله یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:20 ب.ظ

سلام خاله سلام خاله
سلام خاله مهربان دادی به ما گوش و زبان
چرا جواب منو ننی دی دیگه ننویسم برات قهر قهر قهر

سراب بیابان یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:34 ب.ظ http://http/

خیلی قشنگ بودم . ممنون ؛از خوندنش احساس خوبی بهم دست داد .

خیلى خوشحالم که حس خوبى نسبت بهش داشتى عزیزم

[ بدون نام ] دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:25 ب.ظ

من دیگه خسته شدم بس که چشام بارونیه
پس دلم تا کی هوای غصه رو مهمونیه
من دیگه بسه برام تحمله این همه درد
بسه جنگ بی ثمر برای هر زیادو کم...

گندم چهارشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:37 ب.ظ

اونی که اسم نداره منما

ممنون ازحضورت در چشمه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد